×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

doostam bedar shayad fardayi nabashad

java emroozi

emroozi

بیست و دوم تیر ماه، روز ميلاد حضرت علی اکبر (ع) است؛ روزي كه به يُمن لبخند او بر عالم، روز جوان را به تقويم خورشيدي ما هديه دادند. ما البته با اين نام گذاري ها زياد ميانه اي نداريم چرا كه وقتي كشوري بر مدار و محور جوان در حركت است، خنده دار است اگر نگوئيم هر روزش، روز جوان است و خنده دارتر اگر دل خوش كنيم و پندارمان اين باشد كه يك روز سال، روز جوان است! افسوس که بسیاری از مسئولین؛ نسل سوم انقلاب را تمام اميد آينده شان مي دانند اما دريغ از يك مسئول پاسخگو ... اصلاً كو مسئول پاسخگو كه حالا در حوزه جوان پيدا شود؟! دقت كرده ايد همين مسئولان خوش لبخند فراري از رسانه، وقتي در جمعي سخن مي رانند چه شعارها كه نمي دهند مثلا: جوانان ما اِل ... جوانان ما بِل ... اين آقايان اگر در هيچ حوزه اي مرتبط با امور جوانان تخصص نداشته باشند استاد مسلم آمار و رياضيات اند؛ آمارهایی که شاید از نظر جوانان بیشتر در زونکن های رنگارنگ نمود یافته اند و تا در متن اجتماع در مورد دعواهاي صنفي و موازي كاري ها و خط و نشان كشيدن هاي اين نهاد براي آن نهاد هم بهتر است حرفی به میان نیاوریم. اما تا کی قرار است مسئولین به این آمارها دل خوش کنند و نسبت به شناخت دردها و دغدغه های فكری نسل جوان کم توجه باشند؟.. باید دانست كه برای درمان دردهای جوانان، لازم است این نسل نوخواسته را بشناسیم و بر حساسیت های موجود در این دوران به خوبی واقف باشیم، زیرا چاره كردن این مشكلات بدون در نظر گرفتن حساسیت های این قشر میسر نخواهد بود. پرداختن به مسائل و مشکلات جوانان مثنوی هفتاد منی است که مسلماً در قالب یک مقاله، مصاحبه و با حتا یک میزگرد چالشی گنجانده نمی شود؛ با این حال ما سعی کردیم که با دعوت از چند جوان برجسته در حوزه های فرهنگی، دینی و علمی به صورت اجمالی به بررسی و موشکافی مشکلات حوزه ی جوانان پرداخته و راه کارهای حل نقصان های موجود را از زبان آن ها جویا شویم. در این میزگرد آقایان سید محمد مهدی شفیعی به عنوان شاعر و طلبه ی جوان، رامین مهدی زاده به عنوان نخبه ی علمی، حسین عباسی اصل فعال در مسائل فرهنگی و مهندس محمدجعفر فلسفی دبیر جامعه ی اسلامی مهندسین استان خوزستان به عنوان کارشناس حضور داشتند که ماحصل گفت و گوی رسانه ی جنوب با آن ها از نظر می گذردمتاسفانه نگاهی که ما به بحث جوان داریم، نگاهی مقطعی است؛ یعنی جوانی که وارد مقطع سنی 18 تا 32 سال شده، از لحاظ پتانسیل جسمی و روحی در موقعیتی است که ما اسم آن را می گذاریم جوانی! اما به نظر من یک اشتباه کاملا تاکتیکی است از این جهت که جوان امروز نوجوان دیروز بوده و طفل پریروز! یعنی اگر ما بخواهیم ریشه بعضی از مشکلات را بررسی کنیم باید به گذشته بازگردیم و دوره های زیربنایی را مورد بررسی قرار دهیم زیرا زمانی که یک مشکل در درون طفل ما کاشته می شود در نوجوانی او ریشه می زند و در جوانی ثمره می دهد.
شما می بینید که بیماری روانی بیماری تمدن امروز است اما سؤال این است که آیا این بیماری در دوره جوانی به وجود آمده است؟ خیر این گونه نیست؛ بسیاری از این مباحث و ایرادهایی که به جوان وارد و مشهود است نشأت گرفته از همان دوره نوجوانی و طفولیت و حتا دوره جنینی است.
زمانی که از لقمان حکیم پرسیدند چه زمانی می توانیم آماده پدر و یا مادر شدن باشیم؟ پاسخ داد: بیست سال قبل از این که بچه دار شوید. یعنی فردی که امروز جوان است باید از بیست سال قبل یعنی در دوران کودکی و نوجوانی؛ مستعد بچه دار شدن شود.
کنفسیوس نیز در پاسخ به این سوال گفته است که اگر می خواهید برنامه 100 ساله برای عالم بریزد بچه دار شوید و یا حتا زمانی که از سقراط درباره ی نقش مادر سؤال کردند؛ این گونه پاسخ داد: با آن دستی که مادر گهواره را تکان می دهد گویا دارد یک عالم را مدیریت می کند. یعنی ما اگر به مقوله تربیت فرزند این شکل نگاه کردیم آن موقع داریم جرقه های وجود یک جوان مناسب در جامعه زده شده است.
ما برای آموزش راهنمایی و رانندگی، گواهی نامه می دهیم ولی وقتی کسی می خواهد ازدواج کند یا بچه دار شود هیچ تدبیر اندیشمندانه ای از سوی جامعه برای او اتخاذ نمی شود.
تنها چیزی که وجود دارد؛ آموزش راه های کنترل جمعیت است؛ اما از زاویه فرهنگی متاسفانه هنوز کسی این تفکر را پیدا نکرده است که جوان ما باید از نظر اعتقادی، روحی و اخلاقی آمادگی پذیرش مسئولیت جدید را داشته باشد.
اسلام در زمینه بارداری زنان و تأثیرگذاری رفتار والدین بر روی جنین مطالب زیادی آورده است. اما چه قدر از این ظرفیت مورد استفاده ی جوانان ما قرار گرفته است؟
 برخی از جوانان تا حدود زیادی با ورود به مساجد و آشنا شدن با فضای فرهنگی بر این تأثیر گذاری واقف هستند ولی زوج جوانی که در آستانه پدر و مادر شدن هستند در این خصوص اطلاعات کافی ندارند چگونه در جریان این موضوع مهم قرار می گیرند؟! آیا از انواع تحقیقات و پژوهش های دینی صورت گرفته در خصوص تأثیر رفتار والدین بر روی جنین اطلاع دارند؟!
متأسفانه به دلیل ناآگاهی زوج های جوان، طفل بدون بهره مندی مطلوب دوره آغازین حیات خود عبور و وارد دوران کودکی و سیستم آموزش که آغاز آن با مهدهای کودک است؛ می شود. آن هم مهدهایی که تحت پوشش سازمان بهزیستی هستند. با دقت به موضوع مطرح شده این سوال مطرح می شود که آیا اصلاً بهزیستی یک نهاد فرهنگی است؟!
مسئله دیگر در خصوص انحطاط مکتب خانه هاست با شنیدن نام مکتب ذهن مخاطب به سوی ترکه و تنبیه شاگرد توسط استاد می رود؛ در حالی که حقیقتاً این گونه نیست و اصل مکتب خانه ها فضای بسیار مناسبی جهت تربیت کودکان بوده است. به رغم این که فرهنگ مکتب خانه ها در جامعه ما ساقط شده است؛ توجه به این فضا در جامعه یهودی دارای امتیاز بالایی است. کودکان یهودی پیش از ورود به جامعه وارد مکتب خانه می شوند و مسائل دینی را فرا می گیرند که با این کار مسائل دینی در فرزندان یهودی در حال نهادینه شدن است.
کودکان ما پس از گذراندن دوره های مهد وارد آموزش و پرورش می شوند. البته به اعتقاد من به کار بردن عبارت �آموزش و پرورش� زیر سوال بردن تربیت اسلامی است چرا که در این عبارت آموزش را مقدم بر پرورش عنوان شده است و متاسفانه در چنین نظام آموزشی، مباحث آموزشی دارای اولویت بیشتری نسبت به مسائل پرورشی هستند.
ما در جامعه کنونی شاهد بی توجهی نسبت به درنس دینی و مذهبی در دوره متوسطه هستیم. همواره این سوال در ذهن من جوان وجود دارد که چرا دبیران درس هایی همچون زیست شناسی، درس خود را با آیه ای از قرآن آغاز نمی کنند؟! در صورتی که به گفته ابن سینا، از ب بسم ا... تا سین ناسِ پایانِ قرآن نشان دهنده جامعیت کتاب الهی ما و آماده بودن آن برای بهره برداری پزشکی است اما معلمین تجربی یک کلام از آیات قرآن را در دروس پزشکی و علمی خود لحاظ نمی کنند.
این که ما فرزند 7 ساله مان را وارد آموزش و پرورش کنیم و 18 ساله از آموزش و پرورش تحویل می گیریم، یعنی مستعدترین سن برای تربیت فرد، اما متاسفانه ما این فرصت را به آسانی از کف می دهیم.
وقتی والدین برای درس دینی معلم خصوصی گرفتند آن وقت است که درس دینی نهادینه می شود اما شما می بینید که برای درس ریاضی معلم خصوصی می گیرند برای این که آینده فرزندشان را تضمین کنند.
******   سیدمحمدمهدی شفیعی/ شاعر :
بنده نیز معتقدم که در تحویل یک جوان به جامعه، اول خانواده و دوم آموزش و پرورش تاثیرگذارند.
به طبع هر انسانی از یک سری استعدادها برخوردار است و از استعدادهایی نیز بی بهره مانده؛ قرار نیست همه استعدادها یکسان باشند. نظام آموزشی امروز ما نتوانسته از دوره راهنمایی و دبیرستان تا دانشگاه جوان بالقوه ما را به آن سمتی که استعداد و علاقه اش است بکشاند.
در مباحث درسی یک سری مسائل هست که علاوه بر این که فرصت تعامل با دانش آموز را از ما می گیرد؛ باعث می شود بخشی از ضروریات آموزش و تربیت؛ خواسته یا ناخواسته کنار گذاشته شود. بعضاً در کتاب های جغرافیا، تاریخ و ... مطالبی می خوانیم که هیچ کاربرد و استفاده ای برای جوان فردا ندارند.
در همین رابطه یکی از اساتید می گفت اگر می خواهید اسم رودخانه ها و منابع طبیعی را به نوجوان بگویید؛ حداقل در مورد منابع طبیعی کشورش به او آموزش دهید.
امروز جوان ما نمی داند کشورش دارای چه منابعی است که نیاز به استخراج دارند و چه منابعی هستند که می توانند سرمایه باشند؛ این فقدان اطلاعات در حالی است که جوان به دلیل آموزشی که در دوران مدرسه دیده؛ اسم تنها رودخانه بلند آمریکای شمالی را می داند. این یک اشکال است که ما فرصت جوانان را می گیریم و همین باعث می شود در مجموع کتاب های تاریخ و درس هایی که از اول راهنمایی می خوانیم دغدغه های مادی به یک بحث مهم مبدل شود و بعد در بحث دغدغه های معنوی جوان وقتی به یک سنی می رسد تازه شروع می کنیم می خواهیم به او بگوییم که تو انقلاب را ندیدی تو سال های اول انقلاب نبودی و حالا ما می خواهیم یک سری مفاهیم کلیدی را به تو نسل سومی آموزش دهیم. چرا پرداختن به این مسائل اساسی باید از این سن آغاز شود؟!
چرا در دوران آموزش و پروش؛ مجموع مطالبی که از انقلاب و دفاع مقدس و تاریخی که کشور ما گذرانده است، به چند صفحه خلاصه می شود؟! آن وقت همین نوجوان راهنمایی و دبیرستانی ما می شود جوان امروز با این همه خلاء و کمبود!
مسئله دیگر عدم شناسایی استعدادهای جوانان است؛ زمانی که جوان ما می خواهد وارد دانشگاه شود؛ مستأصل می شود؛ نمی داند باید چه کار کند. حال این سوال مطرح می شود که ما چه قدر توانسته ایم استعدادهای جوانان را شناسایی کنیم؟ چه قدر به آنها فرصت دادیم که استعدادهایشان را بشناسند و بعد با علم بر استعدادهای شخصی خود از بین این همه تنوع رشته در دانشگاه و حتا حرفه های دیگر؛ یکی را انتخاب کنند؟..
فرض کنید جوان ما این استعداد را هم شناخت؛ چه قدر به او فرصت می دهیم در مسیری که برای خود مشخص کرده، حرکت کند؟
اگر دقت کنید امروز در مباحث دانشگاه و کنکور که این سال ها خیلی هم بحثش داغ است، بیشترین چیزی که به آن توجه می شود این است که اکنون رشته اول چیست. کدام رشته تراز بالاتری می خواهد؟ اما چه قدر توجه می شود که کدام رشته استعداد من را شکوفا می کند؟ کدام رشته قرار است مرا به هدفی که می خواهم برساند؟
جوانی که تاکنون تعریفی از ظرفیت، توان و تخصص خود نداشته و ما این فرصت را به او ندادیم که خودش را بشناسد، با انبوهی از علامت سؤال ها مواجه می شود که پاسخ بسیاری از آن ها برای او شفاف نیست. یک لیستی را جلوی او می گذاریم که این رشته اول است، این رشته دوم است و یک سری رشته ها را هم به طور طبیعی مورد کم توجهی قرار می دهیم؛ واقعا دلیل این نوع نگرش چیست؟!..
مباحث علوم انسانی که حضرت آقا خیلی به آنها تأکید دارند و ما بسیاری از ضربه هایی که در مباحث و مبانی می خوریم از کمبود همین ها است چه در دوران دانشگاه و چه قبل از آن مورد بی توجهی قرار می گیرد.
به ویژه پیش از ورود به دانشگاه که اصلاً در آن مقطع تعریفی برای این مباحث وجود ندارد؛ ضعف های درونی نظام آموزش و پرورش باعث شده که بدنه آموزش علوم انسانی بیمار و زمینه ساز پذیرش تهاجمات فرهنگی شود. لذا نتیجه این می شود که ما در دانشگاه ها اوج بی توجهی به علوم انسانی را مشاهده می کنیم. آن وقت همین قشری که از دانشگاه ما علوم انسانی غربی را یاد می گیرند روان شناسان و جامعه شناسان و وکلای جامعه ی ما می شوند؛ قشری که به هر نحو در جامعه تاثیرگذار خواهد بود.
ما حتا به والدین یاد ندادیم که برای تربیت یک فرزند مسلمان در نهاد مقدس خانواده باید چه رفتاری داشته باشند. مسلما وقتی آموزشگر و محصل ما، با مباحث انسانی علوم اسلامی آشنا نیست نباید انتظار داشته باشیم که از این فضا یک فرد کاملاً مسلمان تحویل جامعه داده شود.
******   رامین مهدی زاده/نخبه علمی:
من معتقدم که برای اظهار نظر درمورد جوانان باید با دید بسیار بالایی به این قشر نگریست؛ ضمن آن که فضای جغرافیایی که یک انسان در آن واقع شده را نیز باید خیلی بزرگ دید و به آن ابعاد داد. اگر شما این ابعاد را بررسی کنید متوجه خواهید شد که بحث آموزش و پرورش تنها یک بعد از دغدغه های جوانان است.
مشکل امروز یک جوان چیست؛ واقعا فکر می کنید دغدغه جوان ما این است که تا امروز چه مسائلی یاد گرفته و از چه تعالیمی محروم مانده است؟
دوستان به این مسئله اشاره داشتند که باید حساسیت ویژه ای در باب مباحث اعتقادی و تربیتی جوانان از همان دوران طفولیت وجود داشته باشد؛ حال پرسش من این است که اگر این گونه نبود و جوان ما مثل امروز با چنین کمبودهایی مواجه شد؛ آن وقت باید چه کنیم؟ آیا جوانی که با هزاران مشکل معیشتی دست و پنجه نرم می کند می تواند در این سن پذیرای تربیت مجدد باشد؟ من فکر می کنم که این طور نیست و اگر هم شما یک ساعت بنشینید و از نظر فرهنگی با این جوان بحث کنید ممکن است تا زمانی که شما هستید حرف تان را قبول کند؛ اما همین که پای تان را از در بیرون گذاشتید؛ همان آش می شود و همان کاسه!
لذا من به رغم اعتقاد به صحبت دوستان مبنی بر توجه به مسائل ساختاری پرورش و ضرورت توجه به تربیت اسلامی از بدو کودکی؛ فکر می کنم که باید برای جوان امروز کاری کرد؛ چون این جوان امروز ما است که می خواهد پدر و یا مادر فرزندی باشد که ما الان درباره ی ساختار شخصیتی او در آینده بحث می کنیم.
دیدگاه های ماتریالیستی الان سراسر جامعه را در برگرفته است؛ اگر امروز ما نتوانیم جوان مان را از نظر امکانات به حدی برسانیم که دیگر دغدغه ی مسائل مالی نداشته باشد نخواهد توانست آن گونه که انتظار می رود با آموزه های دینی ارتباط عمیقی برقرار کند و این می شود که اصلی ترین پتانسیل جامعه به راحتی مورد تهاجم فرهنگی دشمنان نظام اسلامی قرار می گیرد و دیدگاهش می شود همان چیزی که آن ها انتظار دارند.
شما ببینید چین با این همه جمعیت چه اقتصادی دارد و چه قدر خوب می تواند از سرمایه های خود به نحو مناسبی بهره برداری کند؛ در حالی که ما با این همه منابع به آن چه باید برسیم؛ نمی رسیم. نظامی که الان بر بخش اقتصادی حاکم است به گونه ای است که در آن توجه بسیار اندک و بعضاً ناچیزی به جوانان شده است. در ساختار اقتصادی کشور سهم جوانان باید لحاظ شود.    
******   فلسفی:
اگر بخواهیم ریشه یابی کنیم که چرا جوان ما این گونه فکر می کند؛ این گونه عمل می کند و ... باید این مسئله  را در نظر داشته باشیم که محیط خانواده تأثیر انکار ناپذیری بر شخصیت افراد دارد؛ البته ممکن است در همین خانواده دو جوان با دو تفکر و تیپ متضاد پرورش پیدا کنند؛ به طوری به رغم مشترک بودن شرایط رشد؛ ذات معیارهای این دو با هم در تقابل است.
از این رو ما نمی توانیم بگوییم تمامی فرزندانی که در یک خانواده ثروت مند هستند؛ از یک قائده ی خاص پیروی می کنند و همه در یک قالب مشخص می گنجند.
نکته ی بسیار مهم این است که بر اساس مبنای خلقت انسان آزاد آفریده شده است و حق انتخاب دارد؛ لذا می تواند با استقلال راهی که آن را درست می پندارد؛ انتخاب کند.
در این بین عوامل دیگری نظیر محیط های تربیتی، دوستان، رسانه ها، اینترنت، ماهواره و جو نیز وجود دارد. شما یک جوان را در فضایی دینی قرار بدهید؛ ببینید نتیجه چه می شود؛ تجربه ثابت کرده که محیط و جو حاکم بر آن تأثیر بسیار سازنده ای داشته است.
و نهایتا این که جوان ما چه کسی را به عنوان الگوی زندگی خود بر می گزیند و برای ادامه ی زندگی رویه ی او را در پیش می گیرد. تمام این علائم به نوع نگرش و جهان بینی افراد بازمی گردد و این که آیا به خدا اعتقاد دارد یا نه؟ از عقل پیروی می کند یا از هوای نفس؟ آیا انتخابی درست است یا نادرست؟
ما هم شاهد حکومت دوران طاغوت بودیم و هم درحکومت انقلاب اسلامی سه نوع ریاست جمهوری و سه نوع سیاست گذاری را تجربه نموده ایم.
ما معتقد به قیامت هستیم. باید توجه داشت که اعتقاد داشتن به روز قیامت و عدم اعتقاد به آن دو نوع زندگی را رقم می زند. نوع نگرش و جهان بینی عنصر کلیدی است.
مثلا یک مرتبه موج بیداری بحرینی را که دارای بهترین شرایط و امکانات رفاهی است؛ فرا می گیرد. در جامعه کنونی نیز ما با جوانانی مواجه هستیم که به شعار آزادسازی قدس اعتقادی ندارند؛ برخی دیگر نیز با اعتقاد و ایمان در دمای 50 درجه در صحنه حاضر می شود و مرگ بر اسرائیل سر می دهند که نتیجه آن صدور انقلاب اسلامی به دنیا و موج بیداری اسلامی در منطقه است.
باید بدانیم جوانان ما چه دغدغه هایی دارند و به چه چیزی فکر می کنند. باید بدانیم دغدغه های جوانان ما مثبت است یا منفی. باید باور داشته باشیم که دغدغه برخی از جوانان ما منفی بوده و راه را اشتباه می روند و تمام زندگی خود را وقف اینترنت و ماهواره نموده اند.
باید باور داشته باشیم که ماهواره در تار و پود جامعه ما ریشه دوانده است. دشمنان ما متوجه شده اند که باید باورهای مردم را مورد هدف قرار داده و از میدان تهاجم فرهنگی وارد صحنه جنگ شوند.
اگر باورهای ما دینی، ارزشی و آرمانی باشند شاهد برقرای یک نوع شرایط در کشور خواهیم بود و اگر باورهای ما چیزی غیر از این باشد شرایط به گونه ای دیگر رقم خواهد خورد.
******   شفیعی:
آقای فلسفی در سخنان خود این بحث را عنوان کردند که ماهواره در تمام لایه های جامعه ما اعم از غنی و فقیر، تحصیل کرده و بی سواد وارد و تأثیر گذاشته است؛ این موضوع کاملا درست است ولی باید توجه داشته باشیم که پیش از رسیدن به سن جوانی فرصتی 10 تا 11 ساله برای آموزش وجود دارد.
در این مدت چه کارهایی انجام شده است؟! آیا در این مدت آموزش های لازم برای این که منطق جوان ما با سخنان بدون منطق مجری یک شبکه ماهواره ای از بین نرود کافی بوده است؟!
متأسفانه پرواضح است که این آموزش ها کافی نبوده؛ الان به مرحله ای رسیده ایم که واکنش جوان ما نسبت به بحث انقلاب این است که بحث کردن در این موضوع به چه درد می خورد!! در صورتی که این گونه بحث ها مورد ظلم قرار گرفته اند.
خشت اول چون نهاد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج. وقتی ما نتوانیم جوان خود را متوجه سازیم که هدف از راهپیمایی روز قدس چیست نباید انتظار داشته باشیم که ذهن این جوان با دیدن برنامه های ماهواره ای درگیر سؤال نشود.
******   عباسی اصل:
در پاسخ به صحبت های آقای مهدی زاده که اظهار داشتند بحث مشکلات جوانان بیش تر مربوط به زمان حال است پاسخ آقای فلسفی مبنی بر این که جهان بینی ایدوئولوژی را می سازد مناسب بود.
اگر ما در انتخاب اشتغال و همسر مشکل داریم ریشه در جهان بینی ما دارد که چگونه به آن نگاه می کنیم. مهمترین مشکل در کنار دیگر مشکلات یک فرد 36 ساله که هنوز ازدواج نکرده دیدگاه او نسبت به جهان بینی است.
اصل این است که با درست شدن جهان بینی، ایدئولوژی درست می شود و این جهان بینی در سن شکل گیری شخصیت یک فرد ارائه می شود.
چرا این همایش ها، کنفرانس ها و جلسات به نتیجه نمی رسد؟! به نظر من به این دلیل است که در چنین همایش ها و جلساتی عموم جوانان مد نظر قرار می گیرند که این واقعاً درست نیست.
اگر آمار جوانان 10 میلیون نفر باشد 10 راهکار و شیوه فکر و روش زندگی داریم چراکه از قبل بستر سازی مناسب برای قرار دادن این آمار در یک بستر صورت نگرفته است.
در زمان حال ارائه راه کار کلی برای جوانان مناسب نیست زیرا با انواع فکر و ذهن پراکنده مواجه هستیم.
برخورد ما با جوانان باید صنفی باشد؛ به این معنا که جوانان را در صنوف مختلف دسته بندی کنیم برای مثال صنف دانشجویان؛ که اگر دقت کنید همین صنف هم شامل گروه های مختلف علمی، سیاسی و ... است؛ لذا زمانی می توانیم مشکلات جوانان را مرتفع کنیم که آسیب شناسی دقیق و مشخصی از معضلات فراروی این قشر داشته باشیم.
دیگر نکته ی مهم این است که نباید به پدید آمدن یک جو برای تعالی جوانان دل خوش کرد؛ این نمی شود که ما بستر سازی نکنیم و جوان هم با انواع و اقسام تهدید ها مواجه باشد آن وقت ما منتظر بمانیم تا یک جوی به وجود بیاید و نقش امداد غیبی را ایفا کند.
این یک خطر بسیار بزرگ است؛ اوایل انقلاب یک جوی به راه افتاد که الان مشکل ما با همان افراد جوزده اوایل انقلاب است؛ مشکلی که امروز جامعه ی ما با آن دست و پنجه نرم می کند تفکرات همین آدم های جوزده است.
اگر شما دید جوانان ما در دوران دفاع مقدس با شهامت به میدان مبارزه پا نهادند و شهید شدند؛ به ضرس قاطع می توان گفت که این به دلیل جوگرفتگی نبوده؛ بلکه نشأت گرفته از یک ایدئولوژی بود که معمار کبیر انقلاب اسلامی در سال 42 متولی آن بود. یعنی امام در ان دوران بستری را فراهم کرد که نوجوان ما با دیدگاه اسلام آشنا شد و بعد در سال 59 با اعتقاد به ارزش های این نهضت بزرگ در مقابل هجوم دشمن ایستادگی کرد. این که بنیان گذار انقلاب اسلامی از کُنه وجود شان می فرمایند: �سربازانِ من در گهواره اند� یعنی همین جریان تربیتی که از سال 42 آغاز شد.
پیروی از این منش مستلزم برنامه ریزی مدون برای نسل نوجوان یعنی همان جوان آینده است و حقیقتاً تنها یک نهاد می تواند تولیت تربیت این قشر را بر عهده بگیرد و آن نهادی جز مسجد نیست!
اگر منِ جوان امروز بخواهم با یک مسئول درد دل کنم؛ پیش از هر چیز تأکید می کنم: �علیکم بالمساجد� مسجد را تنها نگذارید. حواس تان به مساجد باشد؛ تنها نهادی که می تواند یک جریان تربیتی را آن گونه که شایسته ی یک مملکت اسلامی است به وجود آورده و میوه ی جوان را تحویل جامعه دهد؛ مکان مقدس مسجد است.
آقایان می گویند شما نیروی جوان مملکت هستید؛ کار بر دوش شما است؛ اما این جوان پاسخ گو نیست؛ چون آمادگی پاسخ گویی برای او به وجود نیامده است؛ چرا که یاد نگرفته یا بهتر بگویم به او یاد ندادند که چه گونه به ایفای نقش خود بپردازد.
اگر ما می خواهیم سرمایه گذاری صحیحی بر قشر جوان داشته باشیم؛ در وهله ی نخست باید به جریان تربیتی و جهان بینی او اهتمام ویژه ای ورزیم. امروز مشکل ما مشکل ازدواج نیست؛ من واقعاً تعجب می کنم برخی از ایرادهایی که در این حوزه وارد می شود هم همین است که همه مشکل جوان را مشکل ازدواج می پندارند حال آن که مشکل اصلی ما اشتغال است؛ اگر ما بتوانیم زمینه مناسبی برای ایجاد اشتغال به وجود آوردیم دیگر بهانه ای برای عدم ازدواج نیست؛ مشکلات اقتصادی حل می شود، آمار طلاق کاهش پیدا می کند و قس هلی هذا!
شما الان می بینید که در کشورهای اروپایی مؤسسات تحقیقاتی از نهادهای اجرایی بیش تر هستند؛ لذا راه کار ما برای برون رفت از معضل بیکاری این است که از اساتید دانشگاه بخواهیم یک مؤسسه تحقیقاتی تشکیل دهند تا چند دانشجوی برتر رشته ی مربوط در آن مؤسسه مشغول به کار شوند؛ ما این همه دانش آموخته ی کار بلد داریم؛ چرا این همه ظرفیت باید بلااستفاده بماند؟
همین تحقیقات بخش عمده ای از مشکلات فلان وزارت را حل می کند و این دقیقاً به معنای رونق اقتصادی و ایجاد اشتغال است. جامعه ی ما باید وارد فاز تحقیقاتی شود این یک نیاز است که باید به صورت جدی به آن پرداخت.
یکی از معایب جامعه ی امروز ما خروج دانشجو برای ادامه ی تحصیل است. بنده در این زمینه تحقیق کرده ام در دو هزار و پانصد دانشگاه برتر جهان اسم یکی از دانشگاه های ایرانی هم وجود ندارد. قصد ندارم که بحث را منحرف کنم؛ اما به عنوان یک جوان از مسئولین وزارت علوم و آموزش و پرورش می پرسم؛ واقعاً چرا ما دچار چنین معضلی هستیم؟.. آیا کشور ما فاقد ظرفیت های علمی برای حضور در صحنه های بین المللی است یا این که ما در این زمینه کم گذاشتیم و کاری کردیم که به این جا برسیم؟..     
******   فلسفی:
در خصوص بحث جوگرفتگی که آقای عباسی اصل به آن اشاره کردند؛ لازم است به این نکته نیز اشاره شود که ممکن است جو با هدف القای یک جریان در جامعه به وجود بیاید که بعضاً آفت هایی را نیز در پی خواهد داشت؛ گاهی این جو با هدف پدید آمدن یک فتنه شکل می گیرد؛ لذا نباید از تبعات جوگرفتگی به سادگی عبور کرد.
اگر موافق باشید برگردیم به موضوع اصلی بحث؛ مشکلاتی که فراروی حوزه ی جوانان است؛ حائز دو وجه می باشد؛ یک وجه مربوط به مسئولین و نهادهای مسئول است و وجه دیگر نیز به ذات جوانان بستگی دارد؛ بالاخره جوان هم حق انتخاب دارد؛ حال می خواهیم بدانیم با توجه به آن چه از پیشینه ی تربیتی یک جوان به میان آمد؛ در حال حاضر چه راه کارهایی برای برون رفت از چالش های این حوزه وجود دارد که شما به عنوان یک جوان آن را پیشنهاد می کنید.
******    مهدی زاده:
همان گونه که دوستان اشاره کردند؛ یکی از راه کارهایی که به نظر می رسد؛ گونه شناسی جوانان است؛ با این کار توجهی که به هر گروه از جوانان می شود متناسب با نیازهای آن ها خواهد بود که این کار عملاً منجر به ساماندهی بخش عمده ای از هزینه و زمان می گردد.
قدر مسلم آن است که وضعیت جوانِ خوزستانی که در یک روستای فاقد امکانات حیات می گذراند؛ با جوانِ پایتخت نشین زمین تا آسمان تفاوت دارد؛ حرف من این است که باید این تفاوت ها را درنظر گرفت و برای حل مشکلات تمام جوانان ایران به یک داروی مشترک بسنده نکرد؛ مسئولین باید نیازهای هر منطقه را به صورت جداگانه مورد بررسی قرار دهند. مدیران باید نسبت به حل مشکل جامع نگر باشند؛ اگر مدیران ما با ذهنیت برنامه ریزی شده به این کار همت گمارند یقیناً موفق خواهند بود.
مسئله ی دیگر ضرورت کاهش موازی کاری است؛ به اعتقاد بنده یکی از مسائلی که باعث شده جوان امروز غرق در مسائل و مشکلات مختلف باشد؛ موازی کاری، دوباره کاری و عدم هماهنگی نهادهای ثقلی است که در زمینه ی حل معضلات جوانان نقشی بر عهده دارند.

شفیعی:
همان گونه که اشاره شد؛ مهم ترین مشکل جوانان اشتغال است؛ اما از مسائل مهم در این زمینه تضمین آینده تحصیلی دانشجویان است. امروز دانشجویان برخی از رشته هایی که در عین برخورداری از اهمیت بالا مهجور واقع شده اند؛ این است که آینده ی تحصیلی خود را در این رشته مبهم می بیند؛ یعنی نمی داند که پس از دانش آموختگی؛ جامعه چه فضایی برای اشتغال او به وجود خواهد آورد و من فکر می کنم این معضل در مباحث علوم انسانی شدت بیش تری داشته باشد.
جوان ما باید از نظر شغلی اطمینان و تصمین داشته باشد تا بتواند به پیشرفت ها و حد انتظاری که جامعه از او دارد دست یابد.
به اعتقاد بنده اگر به مسائل زیربنایی که در ابتدای بحث اشاره شد به صورت ویژه پرداخته شود و در ضمن آن بخش عمده ای از مشکلات جوانان در حوزه ی اشتغال مرتفع گردد؛ مسائلی از قبیل ازدواج نیز خود به خود حل می شود.
******   عباسی اصل:
ما زمانی می توانیم راه کار ارائه دهیم که به نیازهای جوانان واقف باشیم. جوانِ امروز با سه دسته از نیازهای روحی، جسمی و اجتماعی مواجه است. یکی از نیازهای روحی جوان نیاز به محبت است که در کانون گرم خانواده به وجود می آید. دومین نیاز روحی؛ نیاز به اخلاق است. امام علی(ع) در توصیه به امام حسن(ع) در نهج البلاغه می فرمایند: هر روز پند بشنو! این سخن حکیمانه به دلیل آن است که اخلاق در ذات و فطرت هر انسان وجود دارد اما باید به آن بها داد؛ برای همین باز به صحبت های قبلی خود برمی گردم که الان تنها نهادی که می تواند به اخلاق نهفته در ذات جوان دامن بزند؛ مسجد است؛ چون مسجد یک فضایی را ایجاد می کند که جوان ها بیایند و موعظه بشنوند؛ البته موعظه به معنای بکن نکن های غیر منطقی نیست بلکه منظور تعریف اخلاق است. خداوند در سوره ی لقمان می فرماید: �وَلَا تُصَعِر خَدَكَ لِلنَاسِ وَلَا تَمشِ فِي الأرضِ مَرَحًا� در زمین متکبرانه راه نرو! شما هر روان شناسی را پیدا کنید این آیه را تأیید می کند؛ چرا که غرور سبب اختلافات اجتماعی و ... می شود. ببینید! یک نهادی باید اخلاق را تئوریزه کند؛ الان مسجد تولیت این کار را بر عهده دارد البته بماند که همین مسجد هم یک مدیریت متمرکز ندارد و از سازمان تبلیغات اسلامی گرفته تا اوقاف و ارشاد و بسیج و ... هر یک به نوعی در این زمینه مدعی هستند.
من اشتغال را در رأس تمام نیازهای جوان می بینم؛ جوان در تمام شرایط به اشتغال احتیاج دارد؛ حتا با درآمد بسیار اندک! به دلیل آن که تحرک یکی از خصلت های جوان است و این نیاز باید در یک فضایی ارضا شود.
یکی از دیگر نیازهای روحانی فرد؛ نیاز به ازدواج است. در همین باب نیز باید توجه داشت که مثل یک کالا با جوانان برخورد نکنیم و اجازه ندهیم که این نیاز روحی آمیخته به مسائل مادی و دنیوی باشد. خوشبختانه الان یک سری نهادها تحت عنوان �ازدواج آسان� در این زمینه مشغول به کار شده اند که لازم است برای پاسخ به نیاز جوانان در این حوزه؛ به گسترش و تقویت این نهادها پرداخت.
نیاز بعدی جوان؛ نیاز جسمی او است که بعضاً از طریق تفریح رفع می شود؛ با این حال شما می بینید که بستر یک فضای تفریحی سالم در جامعه ی ما وجود ندارد. ما باید زمینه هایی برای ورزش جوانان به وجود آوریم که از جمله راه های آن می توان به گسترش امکانات ورزشی، کاهش هزینه کلاس های ورزشی و سهولت در استفاده از امکانات؛ اشاره کرد.
در خصوص نیاز اجتماعی جوان نیز باید اذعان داشت که در این مقوله خودباوری جوان دست کم گرفته شده است. جوانی که می خواهد وام بگیرد باید شش نفر ضامن رسمی داشته باشد؛ این یعنی جوان! ما به تو اطمینان نداریم برو بزرگ ترت را بیاور!..
حال آنکه واقعا نیاز است که ما خودباوری را در جوانان به وجود آوریم؛ جوانان اصلی ترین نیروهای یک جامعه هستند؛ چشم امید جامعه هستند؛ ما موظفیم که به آن ها بها دهیم. من تأکید می کنم که برای این کار باید به دسته بندی جوانان روی آورد تا هر فرد عضو یک سری کارگروه های مشخص شده و از طریق مورد پشتیبانی قرار بگیرد.
نهاد استعدادهای درخشان باید به صورت مستقل به شناسایی استعدادهای جوانان بپردازد. مسئله ی ناراحت کننده ای که الان در رابطه با وزرات جوان وجود دارد؛ این است که نام جوان بر یک وزارت خانه قرار گرفته و این در حالی است که وزارت مذکور مسئول رسیدگی به دو حوزه ی سازمان ملی جوانان و تربیت بدنی است و این یعنی لطمه به جوان! لذا من فکر می کنم که کانون استعدادهای درخشان حتماً باید در این وزارت خانه لحاظ شود.emroozi
.

سه شنبه 6 دی 1390 - 5:13:42 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://rominamaluus.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 6 دی 1390   11:10:01 AM

khili khob bodesh